یادم میاد بعد از یکی از کلاس های تاریخ حدیث استاد نفیسی به من گفتند که بمونم و با من کار دارند. فاصله ی زیادی تا امتحان های پایان ترم نداشتیم و یه دونه تکلیف هم برای درس استاد نفیسی داشتیم که تقریبا هیچ کس هنوز آماده نکرده بود. ایشون به من گفتند که انتظار زیادی از شما دارم که کار خوبی ارائه بدبد چون که هم توانایی اش رو می بینم هم ادعاش رو در شما میبینم. این جمله اون کاری رو که باید میکرد، کرد. این شاید که من کاملترین تکلیف همون درس رو ارائه دادم. نتیجه اخلاقی : خود مون هم می تونیم بعضی وقتا از این انتظارا از خودمون داشته باشیم.