گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست

جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۳۹ ب.ظ
اعتصاب

اعتصاب

امام زمان (عج): هرکس بدون دستور ما در مال ما تصرف کند مرتکب گناه شده است و هرکس ذره ای از مال ما را بخورد پس گویا آتش در شکم اوست.

 

یک روز آمد و پرسید: بابا جان! خمس اموالت رو دادی ؟ تعجب کردم؛ با خودم گفتم: پسر دوازده - سیزده ساله رو چه به این حرف ها؟ با اینکه پایبندی خاصی به مسایل شرعی داشتم, حرفش رو به شوخی گرفتم و گفتم: نه پسرم, امسال رو ندادم.

از فردای آن روز دیگر لب به غذا نزد و دو روز به بهانه های مختلف, اعتصاب غذا کرد. وقتی خوب پاپیچش شدم, فهمیدم به خاطر همان بحث خمس بوده!

کتاب دسته یک, ص۱۴۱

شهید مهدی کبیر زاده

۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۳۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۳۷ ب.ظ
روبوسی

روبوسی

رسول خدا(ص): هرگاه یکی از محارم خود را که به بلوغ جنسی رسیده, ببوسد؛ بین دو چشم و سر او را ببوسد و از بوسیدن گونه و دهان خودداری کند.

 

عید و بدرقه و زیارت برایش فرقی نداشت. هر وقت می خواستیم روبوسی کنیم فقط پیشانیمان را می بوسید. نه فقط من, با خاله ها و عمه ها هم همین طور بود. گفتم:« ما که محرمیم چرا درست روبوسی نمیکنی؟» با همان حجب و حیای همیشگی اش گفت:« آخه خواهر من! دلیلی نداره صورت زن ها رو ببوسم, فقط صورت مادر رو میبوسم, میترسم در غیر این صورت به گناه بیفتم».

آرشیو موسسه فرهنگی مطاف عشق

شهید شعبان قاضی پور

۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۳۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۳۶ ب.ظ
نون حلال

نون حلال

رسول خدا(ص): عبادت هفتاد جزء است. بالاترین و بزرگترین آن کسب روزی حلال است.

 

بحث تقسیم اراضی که پیش آمد, عبدالحسین گفت :« دیگه این روستا جای زندگی نیست, آب و زمین رو به زور گرفتن و می خوان بین مردم تقسیم کنند, بدتر این که سهم چندتا بچه یتیم هم قاطی این هاست

رفتیم مشهد؛ خانه یکی از اهالی که خالی بود. موقتا ساکن شدیم. مانده بود کار, دو ماه شاگرد سبزی فروشی شد و پانزده روز شاگرد لبنیاتی ؛ اما سر هیچ کدام دوام نیاورد. می گفت: سبزی فروشه سبزی ها رو حیس میکنه تا سنگین تر بشه, لبنیاتیه هم جنس خوب و بد رو قاطی می کنه و غش و کم فروشی داره. از همه بدتر اینه که میخوان منم مثل خودشون بشم.» بعد از آن یک بیل و کلنگ برداشت و رفت سر گذر. بعد از سه چهار روز یک بنا پیدا شده بود که عبدالحسین را با خودش ببرد. جان کندن داشت, مزدش هم روزی ده تومان بود ولی به قول عبدالحسین « هیچ طوری نیست, نون زحمت کش نون پاک و حلالیه, خیلی بهتر از اون دوتا است».

کتاب خاک های نرم کوشک ص ۲۴-۲۶

شهید عبدالحسین برونسی

۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۳۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۳۴ ب.ظ
فرار از گناه

فرار از گناه

خاطراتی از سیره شهدا در موضوع مقابله با گناه به همراه روایات مرتبط

قال رسول الله: کل عین باکیه یوم القیامه الا ثلاثه اعین عین بکت من خشیه الله و عین غضت عن محارم الله و عین باتت ساهره فی سبیل الله

همه چشم ها در روز قیامت گریانند جز سه چشم؛ چشمی که از ترس خدا بگرید؛ چشمی که از نامحرم فرونهاده شود و چشمی که در راه خدا شب زنده دار باشد.

۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۳۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

شکر خدا

چند روز پیش کتاب بینوایان رو می خوندم گاه گاهی چشمم خیس میشد و احساس می کردم که چقدر  ناشکرم، که با این همه نقاط مثبت که خدا در زندگی ام قرار داده، بعضی وقتا خیلی بی شرمیه که داشته هایم را هیچ تصور می کنم و از خدا شاکی ام.

۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۳۸ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

آرزو های بزرگ

یکی از کتابهایی که پس از خواندنش احساس خوبی داشتم، کتاب آرزوهای بزرگ «چارلز دیکنز» هست، امیدوارم از خواندن این کتاب لذت ببرید.
۱۴ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۱۰ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

انتظار داشتن

یادم میاد بعد از یکی از کلاس های تاریخ حدیث استاد نفیسی به من گفتند که بمونم و با من کار دارند. فاصله ی زیادی تا امتحان های پایان ترم نداشتیم و یه دونه تکلیف هم برای درس استاد نفیسی داشتیم که تقریبا هیچ کس هنوز آماده نکرده بود. ایشون به من گفتند که انتظار زیادی از شما دارم که کار خوبی ارائه بدبد چون که هم توانایی اش رو می بینم هم ادعاش رو در شما میبینم. این جمله اون کاری رو که باید میکرد، کرد. این شاید که من کاملترین تکلیف همون درس رو ارائه دادم. نتیجه اخلاقی : خود مون هم می تونیم بعضی وقتا از این انتظارا از خودمون داشته باشیم.

۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۰:۵۲ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

تنظیم وقت با نماز

یه بار با یکی از بچه های همشهری که اونهم مثل من دانشجوی تهرانی است، میخواستیم بریم سینما، تماس گرفت برای هماهنگی ساعت بلیط، هرجوری که در میومد میگفت نمیتونم آخر کار گفتم فقط ساعت 7 مونده گفت خیلی خوب اشکال نداره میوفته وسط نماز، میریم بیرون نمازمون رو میخونیم برمیگردیم . 

دیگه خونم به جوش اومده بود از این همه حساس بودن، گفتم نه آقا ساعت 9 میریم گفت باشه.

ساعت 9 رفتیم و آخر شب با سختی زیاد خودمون رو رسوندیم خوابگاه، اما هم من و هم اون یه آرامش خاصی داشتیم، برق شادی داخل چشماش دیده میشد. اونجا بود که فهمیدم حق داشته اصرار کنه برای ساعت سینما.

۲۵ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۹ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

مفهوم انتظار

همیشه سعی میکردم و میکنم تا مقصود اصلی از بکار بردن کلمه انتظار رو بهتر بفهمم، اون روز که حسینیه امام خمینی برای نماز رفته بودیم بعد از اذان همه ایستاده بودند و منتظر که آقا بیاد و بلکه یه لحظه ایشون رو ببینند، همون لحظه که وایساده بودیم و منتظر آمدن رهبری برای نماز بودیم، به یکی از دوستان که کنارم ایستاده بود، گفتم حالا معنی اصلی انتظار رو درک می کنم و اون اضطراب و استرس لازم یه انتظار واقعی رو دارم. 

اگه همه میدونستند اون خدایی که داره لحظه به لحظه بهشون وجود میده چقدر بزرگه بهتر معنی انتظار رو میفهمیدند.

۲۰ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۵ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

قورباغه ات را قورت بده

درباره این کتاب زیاد شنیده بودم اما هیچوقت حس خوبی نسبت بهش نداشتم، نمیدونم شاید به خاطر اسمش که یه ذره بی خودی بنظرم میومد یا ... نمیدونم، بالاخره توسط تبلیغ یکی از بچه ها رفتم کتاب رو خریدم و مطالعه کردم، یکی از کتاب های عالی برای برنامه ریزی است که خوندم، بعد از مطالعه کتاب متوجه این شدم که تعدادی از اصولی که برایان تریسی توی کتابش مطرح کرده رو من قبلا به صورت ناخودآگاه انجام می دادم و تعدادی رو نه و دست به کار شدم و سعی به این کردم که 21 اصل رو در برنامه ریزی هایم رعایت کنم.

کتاب خیلی خوبیه خوندنش رو به دوستان توصیه می کنم.

۱۹ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۲۵ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰